نوشته شده توسط: تنها
چه کسی هست
تا مرا
در وجود خود بفشارد
و از گرمای خود
در من بدمد
آیا کسی هست؟
کسی که همدمم باشد
کسی که همرهم باشد
و کسی که همدلم باشد؟
آیا دلداری هست؟
تو را نمی گویم ای یار مست
تو را نمی گویم ای جار بست
و تو را نمی گویم
ای جنس مخالف و نشسته بر کوس رسوایی
آری تو را می گویم
ای رحیل شب های من
ای دنیای بازیچه در دست هایم
و ای روشن کننده شب های مهتابی من
بیا
و بخوان
آواز مستی را
نوشته شده توسط: تنها
به نام خدای مخلوقات
از امروز میخواهم بنویسم
چه را؟
آنچه را که دوست دارم
آنچه را که دوست داری
و آنچه را دوست دارند
هر موقع که دلم الهام از بودنهایت را هوس کرد
هر بار که داغی دل از نبودنت ملحد شد
هر موقع که هوس دیدارت به سرم زد
مینویسم بنام آیات
بنام هستی در اوقات
و بنام دیدار و ملاقات
بخوان
فکر کن
و جواب گو
منتظر آیاتم